جدول جو
جدول جو

معنی نقره ای - جستجوی لغت در جدول جو

نقره ای(نُ رَ / رِ)
منسوب به نقره. از جنس نقره. که از نقره ساخته شده است، به رنگ نقره. سپید چون سیم. نقره فام. نقره گون
لغت نامه دهخدا
نقره ای
فضّيٌّ
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به عربی
نقره ای
Silver
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نقره ای
argenté
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نقره ای
fedha
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نقره ای
argentato
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نقره ای
plateado
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نقره ای
srebrny
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به لهستانی
نقره ای
серебряный
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به روسی
نقره ای
срібний
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نقره ای
zilver
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به هلندی
نقره ای
silber
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به آلمانی
نقره ای
चांदी
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به هندی
نقره ای
银色的
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به چینی
نقره ای
রূপালী
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به بنگالی
نقره ای
perak
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نقره ای
gümüş
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نقره ای
은색의
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به کره ای
نقره ای
چاندی
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به اردو
نقره ای
เงิน
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به تایلندی
نقره ای
כסף
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به عبری
نقره ای
prateado
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نقره ای
銀の
تصویری از نقره ای
تصویر نقره ای
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نقره کار
تصویر نقره کار
کسی که پیشه اش ساختن اشیا و ظروف از نقره است، نقره ساز، آنکه اشیا و ظروف را آب نقره می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاره چی
تصویر نقاره چی
کسی که در نقاره خانه نقاره می نوازد، نقاره زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقره فام
تصویر نقره فام
سفید مانند نقره، به رنگ نقره
فرهنگ فارسی عمید
(نُ رَ / رِ)
سپیدپا:
گشته غدیر از ته بط نقره سای
زو بط زرپای شده نقره پای.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ / رِ)
کنایه از سپید. (آنندراج) :
گشته غدیر از ته بط نقره سای
زو بط زرپای شده نقره پای.
امیرخسرو (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نقره سازی. عمل و شغل نقره ساز. کسی که اشیا وظروف نقره سازد نقره ساز، کسی که اشیا و ظروف را آب نقره دهد مفضض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقره کاری
تصویر نقره کاری
عمل و شغل نقره کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقرهای
تصویر نقرهای
نکره ای سیمین سیمینه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نقره: آنچه که از نقره ساخته شده سیمین: ظروف نقره یی، برنگ نقره مقابل طلایی، یکی از انواع رنگهای خاکستری براق نوعی اکلیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاره ای
تصویر پاره ای
بعضی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دوره ای
تصویر دوره ای
مقطعی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقره یی
تصویر نقره یی
سیمین
فرهنگ واژه فارسی سره